پیرمردی ته همدم پیر
ناله سر دوره شنی بیه میشکا
ته سرپیش بیبو تلای ونگه وا
ته دست بزوئه پینه پیر مردی
ته سرنوشت همینه پیرمردی
با هیچکس ناینی کینه پیرمردی
استغفار و صلوات ورد زبون
علی و ممد و حسن وچه نوم
شمه اعتقاد دور پیر مردی
ناشتنی سواد دور پیرمردی
ته وون غریب جا پیرمردی
پسر زن ورنه سوا پیرمردی
ته رفق پیر پیرمردی
بخاری ره تش هاکن با لله وا
مهمون کلسی تا صواش گوگزا
نهار نفت کاکه نیم دونه پلا
پیر ادم نوونه سرد پیرمردی
وچه تا بووش
آخر سال شده و خونهتی میکنم و عاشق این رسم شدم.
یاد گذشتهها میکنم و میدونم که همین الان و امروز و این نوروز، همون گذشتهایه که خواهرزادهها و برادرزاده و پسرداییم بعدها یادش خواهند کرد و از صفا و صمیمیتش خواهند گفت. گويا اون چیزی که ما تو گذشته جا میذاریم صفا و صمیمیت و خاطرات خوب و زمانهای خوب و همدلی نیست، اون فقط یه نگاهه که تو چشم بچهی پنج ساله هست و تو چشم آدم بیست و پنج ساله نیست.
متاسف
درباره این سایت